همان چیزی که زوج ها به آن نیاز دارند

وقتی ویویان و مایلز برای دیدن من آمدند، به سختی توانستند با هم صحبت کنند. ویویان زنی جذاب در اواخر 30 سالگی بود که به وضوح به ظاهر خود افتخار می کرد. ناخن هایش بی نقص جلا داده شده بود، موهایش به خوبی رنگ شده و حالت داده شده بود و لباس هایش با دقت انتخاب شده بود. مایلز، در مقابل، شلوار جین تا حدی کهنه و پیراهنی مچاله می پوشید.


آنها در انتهای کاناپه در اتاق مشاوره من نشستند، ویویان با جدیت به سمت من خم شد، دستانش را در بغلش فشار داد، و مایلز تا جایی که می توانست به سمت کوسن های مبل فشار آورد. او عبوس به نظر می‌رسید و به سختی کلمه‌ای به زبان می‌آورد در حالی که ویویان به مشکلاتی که در رابطه آنها می‌دید می‌گفت: او هیچ توجهی به او نکرد و دیگر نمی‌خواست با او وقت بگذراند یا جایی برود. وقتی در خانه بود، یا با بچه ها بازی می کرد یا به جایی از خانه که او نبود، می رفت. اما او به زنان دیگر بسیار علاقه مند بود - او این را در واقع می دانست، حتی اگر او آن را انکار می کرد. مایلز با ناراحتی در آنجا نشسته بود و به خود زحمت نمی داد چیزی را انکار کند.


من بیش از 20 سال با زوج ها کار کرده ام و با مجموعه ای از مشکلات رابطه مانند سرخوردگی، خیانت، حسادت، بی حوصلگی، از دست دادن عشق، تفاوت های شخصیتی، مشکلات جنسی، خشم ، خشونت و رویدادهایی که زندگی را تغییر می دهند، کار کرده ام. از دست دادن فرزند یا شغل گاهی اوقات می توان رابطه را به مسیر اصلی بازگرداند. در مواقع دیگر ممکن است یک زوج برای جدایی نیاز به کمک داشته باشند. اما تا زمانی که با رویکرد داده‌های انسانی و چارچوب خاص آن برای درمان آشنا شدم ، یاد گرفتم که چگونه به‌سرعت به دل مشکلات ارائه‌شده گیج و پیچیده بپردازم و به زوج کمک کنم تا راه‌حلی سریع، رضایت‌بخش و کارآمد پیدا کنند.


در زوج درمانی ، اصول اساسی درمان با داده های فردی انسان همچنان پابرجاست، اما در رابطه با یکدیگر و همچنین به صورت فردی. من سه سوال زیر را در نظر دارم: این زوج چه می خواهند؟ آنها برای حرکت رو به جلو به چه چیزی نیاز دارند؟ و چگونه می توانم به بهترین وجه به آنها کمک کنم تا فوراً تفاوت ایجاد کنند؟ برای کسانی که صمیمانه می‌خواهند رابطه‌شان بهبود یابد و شکوفا شود، هدف این است که آنها را به سمت روش‌های رفتاری راهنمایی کنیم که هر دو بتوانند از منابع ذاتی خود برای برآوردن نیازهای عاطفی ضروری خود و یکدیگر استفاده کنند : روابط موفق به ارضای نیازهای متقابل بستگی دارد. مشکلات تنها زمانی اتفاق می‌افتند که نیازهای ضروری با تعادل معقول برآورده نشده باشند، یا از منابع به‌درستی استفاده شود، بنابراین اولین وظیفه درمانگر این است که دریابد چه چیزی مانع از وقوع این اتفاق می‌شود.


هنگامی که این به عنوان کلید درمان موفقیت آمیز شناخته می شود و اطلاعات با زوج های مضطرب به اشتراک گذاشته می شود، شکایات/مشکلات را می توان در قالب نیازهای برآورده نشده مجدداً تفسیر کرد. این به خودی خود به عنوان یک چارچوب عمل می کند. به عنوان مثال، مگی از مدت زمانی که پیتر آنلاین می گذراند، شکایت کرد، در حالی که پیتر از اینکه مگی دائماً پشت او بود شکایت داشت. هنگامی که این شکایت به عنوان نیاز به توجه بهتر تعبیر شد، زوج به زودی توانستند راه حل های خود را بیابند.


بسیاری از زوج‌درمانگران هنوز بر نظریه دلبستگی و رفتار دلبستگی تأکید دارند، که البته مرتبط است. هیچ کس نمی تواند انکار کند که کیفیت تجارب گذشته دلبستگی به مراقبان اولیه، یا فقدان آن، یک اثر شرطی کننده دارد. برای مثال، دلبستگی ناایمن می تواند به عنوان الگویی از ناامنی و روابط ناموفق در بزرگسالی ظاهر شود. با این حال، اگرچه بررسی چنین مسائلی می‌تواند برای برخی مفید باشد، اما فرآیندی طولانی و زمان‌بر است و اغلب انتظارات مشتریان را برای تغییر برآورده نمی‌کند. اکثر مشتریان می خواهند به جلو حرکت کنند. آنها می خواهند احساس بهتری داشته باشند و راه حل هایی برای مشکلات خود بیابند. درمانگر انسانی مستقیماً با الگوهای مشکل کار می کند، سوء استفاده یا غفلت از گذشته را آسیب زدایی می کند ، با استفاده از تکنیک بازگشت ، یا آموزش های غیر آسیب زا اما غیرمفید را از دوران کودکی تربیت می کند، بنابراین راه را برای ادامه و تغییر رابطه امروزی باز می کند. که با مشکلاتی مواجه شده است. همانطور که می دانیم، این برداشت ها از رویدادهای گذشته و اهمیت آنها است که قابل تغییر است، اما نه خود رویدادها، بنابراین پرداختن به آنها مفید نیست.


وقتی اهمیت رفاه نیازهای عاطفی ضروری (مانند امنیت، توجه، موقعیت، ارتباط و معنا) را درک کنیم، می‌توانیم بفهمیم که چرا ارتباط خوب بین زوج‌ها، اگرچه بسیار مهم است، تنها پیش‌بینی‌کننده یک رابطه سالم نیست – و نه راه حل کامل برای یک بیمار؛ و اینکه چرا داشتن علایق مشترک الزاماً ضروری نیست. پایبندی به چنین باورهای فراگیری مطمئناً پیشرفت من را در روزهای اولیه به عنوان یک زوج درمانگر کند کرد. اما اکنون می دانم که آنچه بیش از همه اهمیت دارد این است که نیازها به روش هایی برآورده شوند که برای هر یک از زوج ها کارآمد باشد.


من متوجه شدم که زوج درمانی در زمانی که دقیقاً از چارچوب درمانی RIGAAR™ استفاده می‌شود - ایجاد ارتباط، جمع‌آوری اطلاعات، تعیین هدف، دسترسی به منابع، استراتژی‌های توافق و تکرار موفقیت - مانند درمان با داده‌های انسانی، سریع‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین نتیجه است . با این حال، ایجاد رابطه ممکن است به ویژه چالش برانگیز باشد، زیرا برای یکی از طرفین معمول است که نمی خواهد در درمان شرکت کند. من به گرمی سعی می کنم با هر دو شریک به طور مساوی ارتباط برقرار کنم و سؤالاتی بپرسم که جواب مثبت من را تضمین می کند - "پس مرا پیدا کردی؟" "من می بینم که خورشید می درخشد" - و به راه خود ادامه دهید تا حداقل یک غرغر تایید کننده از طرف شریکی که با اکراه حضور دارد را برانگیزم. هنگام نشستن به زبان بدن آنها توجه می‌کنم - برای مثال، یک شرکت‌کننده مرد ناخواسته ممکن است با پاهای بیرون زده و دست‌هایش روی هم غلت بخورد، در حالی که یک زن بی‌میل ممکن است در گوشه‌ای قوز کند.


از آنجایی که الگوی رایج این است که شخص مشتاق تمام صحبت ها را انجام می دهد و از سکوت شریک خود احساس خجالت می کند (که به نظر می رسد به این معنی است که آنها هیچ ارتباطی با مشکل بیان شده ندارند)، من سعی می کنم با گفتن چیزی از این موضوع جلوگیری کنم. مانند، "از آنجایی که هر دوی شما زحمت حضور در اینجا را کشیده اید، خوب است که از هر یک از شما بشنویم که دوست دارید از جلسه چه چیزی به دست آورید". اگر کسی درگیر نباشد، از او سؤال می‌کنم، از او می‌پرسم که آیا آنها چیزها را مانند شریک زندگی‌شان می‌بینند یا متفاوت (که معمولاً پاسخ را تشویق می‌کند)، و سعی می‌کنم جنبه‌های زبان بدن شخصی را که به آن خطاب می‌کنم منعکس کنم – هنگام صحبت با یک مرد گوشه گیر به عقب و هنگام صحبت با همسر مشتاق به جلو خم شوید. گاهی اوقات سکوت مطلق وجود دارد، اما من از آن برای مشاهده این جمله استفاده می‌کنم: «وقتی سعی می‌کنید با هم صحبت کنید، این شکلی است؟» من تسلیم نمی شوم زیرا می دانم که یخ در نهایت شکسته خواهد شد.



اطلاعات مفید


من به زوج اجازه می دهم داستان خود را به شیوه خود برای من تعریف کنند و نحوه تعامل آنها با یکدیگر را مشاهده کنند. در صورت لزوم، من برخی از قوانین اساسی را تعیین می کنم: اینکه ما بدون قطع صحبت شخصی که صحبت می کند، گوش دهیم (با توجه به اینکه این یک مکالمه است، نه یک مونولوگ). اینکه یکی از ما محتوای احساسی آنچه را که شنیده است (گوش دادن بازتابی) بازخورد می دهد تا مطمئن شویم که درست فهمیده ایم. و اینکه زن و شوهر به موضوع مورد بحث پایبند باشند و متوسل به توهین یا اتهام نشوند و آسیب های گذشته را مطرح نکنند.


سپس من سؤالاتی می پرسم که اطلاعات ملموسی برای کار با آنها به من می دهد. مشکلات از چه زمانی شروع شد؟ در آن زمان چه اتفاقی می افتاد؟ چه زمانی این مشکلات را تجربه نمی کنند؟ و غیره. تنها زمانی که تصویر واضحی از آنچه آنها را به دیدن من آورده است داشته باشم و آن را خلاصه کرده باشم، شروع به جستجوی منابع آنها می کنم. باید بدانم آنها در گذشته چه مشکلاتی داشته اند و چگونه توانسته اند آنها را حل کنند. آیا زمانی بوده که آنها مشکلاتی مشابه مشکلاتی داشته باشند که اکنون تجربه کرده اند و اگر چنین است، چگونه بر آنها غلبه کرده اند؟ رابطه آنها در زمانی که خوب پیش می رفت چگونه بود؟ چه چیزی آنها را جذب یکدیگر کرد؟ از آنجایی که بسیاری از چیزهایی که برای زوج‌ها مهم است منفی است، منحرف کردن توجه آن‌ها به سمت چیزی که قبلاً در رابطه‌شان کار می‌کرد و احیای الگوی چیزی که می‌توانستند به آن بازگردند، قدرتمند است. اینها قطعات طلا هستند تا در طول تصویربرداری هدایت شونده به آنها بازخورد داده شود .


به عنوان یک زوج درمانگر، متوجه می شوم که به طور خاص با دقت گوش می دهم - نه تنها به ادراکات و باورهای خود افراد، بلکه به نحوه واکنش آنها با یکدیگر، نحوه تفسیر آنچه می شنوند، معنایی که به رفتارهای مشکل دار نسبت می دهند، آنچه که دکمه های آنها را فشار می دهد گوش می دهم. ، و غیره. من به خاطر دارم که ممکن است یک دستور کار دوپارچه وجود داشته باشد، فقط یک نفر بخواهد رابطه ادامه یابد و دیگری خواهان خروج سریع باشد. در چنین مواردی، جلسات انفرادی برای تعیین اینکه درمان دقیقا به کجا می رود مفید است. گاهی اوقات پیشنهاد می‌کنم که نگرش «صبر کن و ببین» و درمان را با این درک که کاوش در پتانسیل هر رابطه‌ای در آینده است ادامه دهیم.



معانی مختلف


من مطمئن می شوم که معنای آنچه را که برای برخی از زوج ها منبع استرس روزمره هستند، بیان می کنم. تفاوت‌های رایج مربوط به پول، کارهای خانه، سبک‌های مختلف فرزندپروری، دفعات رابطه جنسی، و غیره است. وقتی سو و رایان با هم زندگی می‌کردند، چیزی که هر دو را بیشتر ورزش می‌داد، گربه مورد ستایش سو بود. او می خواست که با آنها روی تخت بخوابد، زیرا همیشه قبل از اینکه آنها با هم جمع شوند، روی تخت او می خوابیده بود، و او این ایده ظالمانه ای را پیدا کرد، زیرا علاقه خاصی به حیوانات نداشت. او رد او از گربه را به عنوان طرد او تعبیر کرد، در حالی که او اصرار او را بر حضور گربه به عنوان تحقیر او تعبیر کرد. این فرضیات هرگز شناسایی نشدند زیرا مبادلات به احساساتی مانند "آن گربه کثیف را از روی تخت بردارید!" "او کثیف تر از تو نیست، احمق!" سو متوجه شد که واقعاً نیازی به حضور گربه روی تخت ندارد - این فقط یک عادت بود و او با دادن سبدی روی زمین به او خوب بود. او همچنین متوجه شد که رایان به دور از طرد کردن او، رفتاری محبت آمیز از خود نشان می دهد، زیرا او در واقع ترجیح می دهد هیچ گربه ای در اطراف نباشد. رایان متوجه شد که سو از انتظار اینکه گربه روی تخت بخوابد، هیچ چیز آزاردهنده ای نداشته است و از تمایل او برای تغییر این روش قدردانی کرد. هنگامی که به این مشکل به ظاهر پیش پا افتاده پرداخته شد، حل کردن همه چیزهای دیگر - «اثر دومینو» نیز نسبتاً آسان بود.


وقتی در حال جمع‌آوری اطلاعات هستم، به دنبال الگوهایی هستم که نیاز به شکستن دارند و الگوهای «راه‌حل» که نیاز به تشویق دارند. من همچنین در صورت لزوم اطلاعاتی را ارائه می دهم که به خودی خود به کاهش دمای عاطفی کمک می کند. به عنوان مثال، برای بسیاری از زوج‌ها آشکار شد که چگونه مغز مردان و زنان متفاوت کار می‌کند. هنگامی که تحت استرس قرار می گیرد ، مغز زن برای حرف زدن سیم کشی می شود در حالی که مغز مرد برای عمل سیم کشی می شود. بنابراین، زمانی که زنی می‌خواهد مشکلاتی را که در آن روز در محل کارش داشت را از بین ببرد، مرد تمایل دارد که فوراً به دنبال راه‌حل‌هایی برای آن مشکلات باشد و مدت‌ها قبل از اینکه آماده شنیدن آنها شود، آنها را بیان کند. با این درک جدید، مرد می‌تواند یاد بگیرد که ابتدا همدلی کند و قبل از ارائه هر راه‌حلی بدون وقفه گوش کند، در حالی که می‌تواند یاد بگیرد که وقتی فراموش می‌کند به او توجه کند. به طور مشابه، برای زوج‌ها مفید است که یاد بگیرند که شدت شور و اشتیاق که در شروع یک رابطه رخ می‌دهد با سطوح بالای هورمون «عشق» اکسی توسین تسهیل می‌شود – اما در عرض یک سال طبیعت سطح هورمون‌ها را کاهش می‌دهد، مانند موارد دیگر. مانند ادامه زندگی عادی و تشکیل خانواده، اهمیت بیشتری پیدا می کند و نیازهای کلیدی بیشتری برآورده می شود.




سری HG Self-help

گاهی اوقات اطلاعات تنها چیزی است که برای کمک به زوج‌ها در چارچوب‌بندی مجدد نحوه نگرش به وضعیت مخمصه‌شان لازم است و البته استعاره‌ها و داستان‌های مناسب نیز به گسترش دیدگاه‌های آنها کمک می‌کند.


در طول جمع‌آوری اطلاعات به خاطر می‌آورم که رابطه ممکن است منبع مشکل نباشد. برای مثال، ممکن است شخصی حسادت و بی اعتمادی نشان دهد زیرا آخرین معشوقش به او خیانت کرده است. گاهی اوقات، آن شخص خوشحال می شود که من درمان آسیب زدایی به عقب را همان جا انجام دهم، در حالی که همسرش در اتاق با او است. یا اگر ترجیح دهند، من آن شخص را جداگانه می بینم، صرفاً برای این منظور. اگر به نظر می رسد که ممکن است چیزی ناگفته وجود داشته باشد که مانع پیشبرد رابطه شود (مانند یک رابطه نامعلوم یا خشونت خانگی)، به هر دو طرف پیشنهاد می کنم که به تنهایی یک جلسه داشته باشند (حتی مهم است که به آنها داده شود. به طوری که هیچ یک فکر نمی کند من با دیگری تبانی می کنم). هنگامی که به آزار جسمی مشکوک می شوم، ابتدا مرتکب را می بینم و اگر شک من تأیید شود، مطمئن می شوم که برنامه ای آماده ارائه به طرف مقابل در جلسه آنها دارم (شامل جزئیات پناهگاه امن و شماره ای برای تماس) تا فعال کنم. آنها در صورت نیاز با خیال راحت رابطه را ترک کنند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *